وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردمچه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن
اللهم عجل لولیک الفرج
سلامتی اون رفیقی که تو دریای رفاقت غرق میشه ولی از پل نامردی رد نمیشه
واسه سلامتیش صلوات
اَللهُمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد و عَجِّل فرَجَهُم
اه ای عشق بگیر از من انتقامت را که من طاقت ذره ذره نابود شدن را ندارم
من عاشق شدم عشقم را پاک باختم
ای عشق روزی فرا میرسد که جلوی چشمان تو عشقت را برای هوای خودم قربانی خواهم کرد منتظر ان روز میمانم
ان روز میرسد زیاد دور نیست
روزگارم چه نا امید سر میشود اه ای هستی ای ابلیس کار تو بود که مرا از بهشت خارج کرد من به خواسته خودم به دنیای کثیف تو پا نگذاشته ام مرا از منزل ابدی ام دور کردی چون به ادم بودن من حسودی کردی اه ای ابلیس من از تو کینه ای به دل دارم و تا به بهشت نرسم تو را هرگز نخواهم بخشید ای حسود به کوری چشم تو و اطرافیانت هم که شده به بهشت باز خواهم گشت
تا ادم بودنم را باز هم برای تو اثبات کنم تا کاری کنم که به من سجده کنی
اللهم عجل لولیک الفرج
ناگهان چقدر زود دیر میشود...
همیشه وقتی از هرکی میژرسیدم کی میشه منم با خودکار بنویسم میگفتند چند سال دیگه
اون روزی که مدادم و کنار گذاشتم و خودکارم و بر داشتم احساس میکردم دیگه بزرگ شدم دوست داشتم سریعتر بزرگ بشم
ولی حالا چی وقتی میرم سر جلسه کنکور و یه مداد به من میدن میگن این خونه ها رو سیاه کن یاد دوران خوش کودکیم میافتم میگم کاش میشد کوچیک بشم
ولی واقعا همین طوری تا وقتی خوشبختیم قدر خوشبختی رو نمیدونیم ولی وقتی بد بخت میشیم تازه می فهمیم چه چیزی و از دست دادیم
یه ضرب المثل روسی میگه : خوشبختی فاصله ی بین دو تا بد بختیه
خیلی جالبه قدر دوران خوشت و بدون قدر خوشبختیتو
اهی سرد سرتا سر بدنم را فرا گرفته است براستی ایا من روزی خواهم مرد چطور با دنیا وداع کنم ایا بعد مرگم کسی مرا دعا میکند خدایا میترسم خدایا کمکم کن من به تو محتاجم خدایا ایا من جهنمی خواهم بود خدایا مرا دوزخی مکن خدایا التماست میکنم خدایا...
براستی چرا عاقل کند کاری که باز ارد پشیمانی چرا کاری کنیم که بعدا حسرتش را بخوریم
بیائید از حالا به بعد کارهی درست انجام دهیم
همیشه نگران بودم نکنه یه وقت توبه نکنم و بمیرم حالا دیگه نگران نیستم چون دیگه گناهی نمیکنم بیایم ساده باشیم خیلی سخته ولی میشه یه بار امتحان کن 2باره 3 باره ...
چی فکر کردی خدا تو رو نمی بخشه کجای کاری خدا میدونی چی میگه میگه: 100 بار اگر توبه شکستی باز ای 100 بار !!! اره 100 بار 200 بار ولی یه کاری نکن که به یه جای برسی که دیگه نتونی توبه کنی چون خدا رو نمیشه مسخره کرد یه بار دیگه توبه کن بگو خدایا منو ببخش که تو رو اذیت کردم خدا هم تورو می بخشه خدا رحمان خدا رحیم اینا قصه نیست که یه روزی شروع بشن یه روزی تموم بشن اینا همش واقعیه
چرا گریه میکنی باید بخندی خدا تو رو بخشید بخند بخند دیگه
اره همینه کارت درسته خدا رو یادت نره اون تورو خیلی دوست داره
باز که گریه میکنی چی میگی فهمیدم اشک خوشحالیه بخند تا دنیا هم به تو بخنده راستی قیافه شیطون دیدی ندیدی پس ببینش از وقتی تو توبه کردی این شکلی شده
میروم ارام ارام میروم خسته خسته میروم اما ندانم چشمهایم را که بسته
میروم تا جای دوری میروم هر جا دلم خواست میروم میروم ارام ارام میروم ان جا که دل خواست
میروم با درد و اندوه میروم با با اه افسوس میروم ارام ارام مبروم تا خانه دوست
میروم انجا که خوب است میروم انجا که زیباست میروم انجا که که اب است میروم انجا که دریاست
میروم پای پیاده میروم تنها و بی کس میروم تا نا کجا باد میروم بی یاد هیچکس
میروم هرجا دلم خواست میروم تا پیش دریا میروم پای پیاده میروم تا عمق رویا
.
.
میرم اما چگونه با نگاهی پر ز درد
بانگاهی نا امید با نگاهی سرد سرد
میروم هرجا دلم خواست میروم هرجا که دل خواست
در سکوت دادگاه سرنوشت ، عشق بر ما حکم سنگینی نوشت. گفته شد دلداده ها از هم جدا، وای بر این حکم و این قانون زشت......
باید آهسته نوشت ، با دل خسته نوشت ، با لب بسته نوشت گرم و پررنگ نوشت... روی هر سنگ نوشت تا بخوانند همه که اگر عشق نباشد دل نیست.
دیروز به دنبالت دویدم و به امید دیدارت به امروز رسیدم ولی افسوس . افسوس که تو به فرداها سفر کرده بودی.
همیشه صداهای بلند را میشنویم، پررنگ ها را میبینیم، سخت ها را میخواهیم. غافل از اینکه خوبها آسان میآیند، بی رنگ می مانند و بی صدا می روند.
افلاطون میگه : اگه با دلت کسی یا چیزی رو دوست داشتی زیاد جدی نگیرش چون کار دل دوست داشتنه ... درست مثل کار چشم که دیدنه ... ولی اگر کسی رو با عقلت دوست داشتی بدون داری چیزی رو تجربه می کنی که اسمش عشق واقعیه....
اگه یه روز تنها شدی،اگه دیدی بغض کردی اما دلیلی برای گریه کردن پیدا نمیکنی بدون که دل خدا واست تنگ شده میخواد صداش کنی....
چه زیباست به یاد تو با چشمهای خسته گریستن. چه زیباست همیشه در تنهایی ترا حس کردن. چه زیباست در خیال با تو زندگی کردن. عزیزم نام تو بر قلبم خالکوبی شده تا فراموشت نکنم. عزیزم همچون نفس کشیدن ترا به خاطر می سپارم. یک روز دیگر هم بدون تو گذشت......
هیچ گاه عشق به همدم را پاینده مپندار و از روزی که دل می بندی این نیرو را نیز در خویش بیافرین که اگر تنهایت گذاشت نشکنی و اگر شکستی باز هم ناامید نشو چرا که آرام جان دیگری در راه است
دلم در حلقه غمها نشسته / زبانم بسته و سازم شکسته وجودم پر ز شعر عاشقانه ست / تورا می خواهم و اینها بهانه ست
ژان پل استار از این فراموشی محض که در آن گیر افتاده ام لذت می برم . من میان دو شهر هستم یکی هیچ از من نمی داند و دیگری را هیچ نمی شناسم
وقتی تنهاییم دنبال یک دوست می گردیم. وقتی پیدایش می کنیم دنبال عیبهایش می گردیم.وقتی از دستش دادیم دنبال خاطره هاش می گردیم... وباز تنهاییم
سکوتی بود بر قلبم که با آن میزدم فریاد اگر از شهر غم رفتی مرا هرگز مبر از یاد
اگر کسی مرا خواست بگویید رفته باران را تماشا کند و اگر اصرار کرد بگویید برای دیدن توفانها رفته است و اگر باز هم سماجت کرد بگویید رفته است تا دیگر باز نگرد
خیلی سنگین و متین میرود هرجا راه
صورتش همچون برف صورتش همچون ماه
دوستش میدارند همه ی دوستانش
می چکــــــــــــد هر هنری از انگشتانش
او مانند نگین می درخشد در جمع
می ترسم که یه روز بدرخشد کم کم
هر چه از خوبی هاش هم بگم باز کم است
چون که او بهترین دختر عالم است
تقدیم به انکه میدارمش دوست