الهی مرا ان ده که ان به
الهی اگر تو مرا خواستی من ان خواستم که تو خواستی
والهی به بهشت و حور چه نازم دیده ای ده تا از هر نظر بهشتی سازم
تا حالا شده واسه کسی دعا کنی
نشده چون هر وقت خواستی دعا کنی اول واسه خودت دعا کردی
ولی خدا خودش میگه اگه میخوای دعات بر اورده باشه اول واسه دیگران دعا کن
میگن ادما یه بار به دنیا میان
یه بار عاشق میشن
یه بار هم میمیرن
پس همیشه طوری زندگی کن که از یه بار های زندگیت کمال استفاده رو برده باشی
وقتی بچه بودیم و به اسمون نگاه می کردیم پدر مادرمون واسه خوشحال کردن ما بهمون میگفتند هر کسی تو دنیا یه ستاره داره
ولی حالا چی هر وقت به اسمون نگاه میکنم هیچ حسی نمیکنم که یکی از اون ستاره ها ماله منه شایدم ستاره من خیلی وقته که مرده
باز هم ترانه ای را می خوانم که شعرش را تو سروده ای .
.
.
.
هنوز هم ترانه را می خوانم که تو شعرش را سروده ای .
بالاخره می اید روزی که از شعر های من تو ترانه ای را سر دهی.
هر وقت گناهی کردی و زنده ماندی بدان خدا هنوز تو را دوست دارد پس یه فرصت دیگه به تو داده تااز فرصتت خوب استفاده کنی پس قدر فرصتت را بدان تا به همه نشان دهی عوض شدی
تو زنده ای پس یه فرصت دیگه داری
خجالت میکشید سرش را بالا ببرد اخر مگر میتوانست سرش را بالا ببرد با کدام رو این کا را کند
دیگر رویی نمانده بود این همه گناه لیست گناه هایش دیگر جایی نداشت مگر میتوانست از خدا طلب بخشش کند توبه کند هر بار که توبه کرده بود توبه اش را شکسته بود چشمهایش از اشک خیس شد از خدا شرمنده بود با خود زمزمه میکرد ایا خدا میبخشد مرا میخواست دعا کند
مگر میشد دعا کرد با این همه گناه ؟ سرش را پایین انداخت نا امید شد از خودش بیزار شد
خواست برود ندایی در قلبش زمزمه کرد صد بار اگر توبه شکستی باز ای
اری خدا میبخشد خدا بخشنده است مهربان است خدا بسیار بخشنده است
از جایش بر خاست به خدا قسم خورد دیگر گناه نمیکند
پاک شد دفتر گناه هایش سفید شد خدا او را بخشید
پس هنوز دیر نشده از جایت بلند شو قبل از انکه دیگر خیلی دیر شود
از خدا طلب بخشش کن یقین داشته باش اگر از ته دل توبه کنی خدا تورا یقینا خواهد بخشید
خدا بسیار بخشنده است
و اما عشق سالهاست که ازت پرسیدم اما جوابم فقط سکوتت بود عشق اما ندارد عشق رازیست سر به مهر نامه باز نشدنی که دارای پیامیست بدون آنکه گفته شود یاد گرفتم کمتر بپرسم کمتر بدانم که چیست اما میدانم که عشق تنها مجرمی است که بدون آنکه مجازاتی برایش باشد هر روز هر ثانیه هر دقیقه قربانی تازه میگیرد و لبخند تنها همدردیش است و بس
عشق یعنی سوختن با ساختن عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق آتش فشان خاموشی است که در انتظار روشنایی دوباره هزاران جان را قربانی ره خویش میکند
عشق با روح شقایق زیباست.عشق با حسرت عاشق زیباست.عشق با نبض دقایق زیباست...عشق با زهر حقایق زیباست.عشق با در حسرت دیدار تو بودن زیباست... دوست آن نیست که هر لحظه کنارت باشد دوست آن است که هر لحظه به یادت باشه
به صحرای غریبی، بیکس و هم صحبت کوهم
:صدا سر می دهم در کوه
!کجائید ای جوانی، شادمانی، کامرانیها
:جواب آمد به صد اندوه
!کجائید ای جوانی، شادمانی، کامرانیها
و تنها عشق است که میماند
منبع: www.pclord.ir
سالها پیش در عصر روم باستان و پادشاهی سزار سربازان حق ازدواج نداشتند زیرا ابه اعتقاد سزار ازدواج مانع جنگنده بودن سربازان میشد از طرفی سربازان عاشق میشدند جلوی عشقشون نمیتونستند بگیرند ( پدر عشق بسوزه ) اگر هم کسی متوجه عاشقی اونا میشد سزار میکشتتشون از این رو دنبال کسی بودند که یه جوری مراسم عقد و با رعایت اصول مذهبی واسشون اجرا کنه در همین راستا یه کشیشی به نام والنتانیوس پیدا شد که حاضر شد ای کارو انجام بده ولی از قضایی روزگار سزار به کار کشیش پی میبره دستور میده تا اون به زندان بندازند وقتی کشیشی میافته زندان دختر رءیس زندان براش غذاش و میبره در پی این رفت و امد ها کشیش عاشق دختر زندنبان میشه ( پدر عشق بسوزه ) دختره هم عاشق کشیش ولی عشقشون پایدار نیست چون بعد یه هفته کشیش و دار میزنند دختره هم دست به خود کشی میزنه از اون روز به بعد روز مرگ کشیش به روز والنتاین که گرفته شده از واژه والنتاینیوس هست بوجود اومد
روز والنتاین نزدیکه واسه دوستتون چه K2 میخواین بخرین هیچ K2 مثل هدیه دادن عشق نیست.
نشنو از نی چون نوای بی نواست
بشنو از دل چون حریم کبریاست
نی چو سوزد تل خاکستر شود
دل چو سوزد محفل جانان شود
هر چیز و هرکس در دنیا مرز دارد که نمیتوان از ان فراتر رفت وتنها مرز نا محدود عشق است که
تاخدا بالا میرود
در سکوتم مبهم شب شناورم سایه ها میشمارنم شب را می ستایم و خدا را میخوانم
ماه در اندیشه من سرودنی ایست ابر از پنجره خیال من چه دیدنی ایست
و کهکشان در نظرم ستودنی ایست اه ای شب چه به روزت اورده اند که اینقدر ساکتی لا اقل
حرفی بزن سخنی بگو درد دل کن غمت را بیرون بزیز تا بلکه ارام گیری
اه ای ابر با ایت همه عظمت باز هم میگریی رعد میزنی می باری این روزها دیگر کسی برای
اشک تو اشک نمیریزد بیخود خودت را خسته نکن ارام باش چون ماه فقط نظاره کن که چطور
زمینت را یار وفادارت را ازار میدهند در این روزگار فریاد کاری نمی کند باید دعا کرد تا او بیاید باید دعا کرد...
شب با کارنامه سیاه خود چه افتخاری کسب کرده است که لایق این همه ستاره است
ایا تو از شب کمتری؟